چرا به زبان انگلیسی نیاز داریم
تابهحال شده که در جمعی قرار گرفته باشید و بخواهید به یکی از افراد آن جمع بدون آنکه دیگران بفهمند نکتهای را گوشزد کنید؟ ولی همین که آن شخص را صدا میکنید، همه به شما نگاه میکنند. اگر هم نگاه نکنند، احتمال میدهید که از مطلب ردوبدل شده بین شما آگاه میشوند. راه حل چیست؟ شاید راه حل را بسیار ساده بدانید و بگویید شخص موردنظر را به راحتی به گوشهای فرامیخوانید و مطلب را با او در میان میگذارید. من هم موافقم! ولی یادگیری یک زبان جدید، راهحل دیگری را نیز در اختیار شما میگذارید و آن هم حرف زدن به آن زبان است، البته به شرطی که شخص موردنظر شما هم آن را بداند و دیگران ندانند! یکی از دلایلی که در ایام قدیم زبانهایی همچون زرگری پدید آمدند نیز همین مسئله بود. اینکه دو نفر تنها با قواعدی که خودشان به آن آگاهند در جمع با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. پرواضح است که زبان انگلیسی به عنوان یک زبان جهان شمول و بینالمللی، با زبان زرگری متفاوت است. ولی باز هم نمیتوان این مزیتِ دانستن زبانی متفاوت با زبان اکثریت جامعه را نادیده گرفت. دراین مقاله به این موضوع می پردازیم که چرا و به چه دلایلی به یادگیری زبان انگلیسی نیاز داریم:
به دلیل لذت بردن از شنیدن و تماشای ترانهها، سریالها و فیلمهای انگلیسی زبان
اگر شما هم یکی از طرفداران سریال دوستان، فرار از زندان یا صدها سریال تماشایی انگلیسیزبان باشید؛ اگر شما هم یکی از تماشاچیان حرفهای فیلمهای روز دنیا باشید؛ اگر شما هم طرفدار بعضی از خوانندهها و گروههای موسیقی بینالمللی باشید، حتماً ضرورت یادگیری زبان انگلیسی را درک کردهاید. مطمئناً لذت تماشا و فهم یک فیلم به زبان اصلی (اگر زبان اصلی آن انگلیسی باشد،) با تماشا و فهم فیلم به کمک زیرنویس فارسی تفاوت بسیاری دارد. ضمناً همانطور که در نکتهی شمارهی چهار عنوان شد، بدون شک در فرآیند ترجمه و دوبله (یا تولید زیرنویس) یک فیلم، توانایی مترجم در ترجمهی صحیح، سلیقه و نظر او تاثیر مستقیمی در محصول نهایی خواهد داشت؛ که لزوماً تاثیر مثبتی هم نخواهد بود.
به دلیل ایجاد توانایی در درک منظور دیگر مردمان جهان
اینبار با نگاهی عمیقتر به توانایی برقراری ارتباط مینگریم. فرهنگ و زبان همچون تاروپود یک فرش در هم تنیدهاند و جداییشان غیرممکن مینماید. شاید هم از دیدی بتوان زبان را زیرمجموعهی فرهنگ دانست. وقتی ما زبانی را به درستی و در مسیر صحیح میآموزیم، فرهنگ استفاده از آن زبان را نیز یاد میگیریم. آنگاه با دانستن یک زبان و درک فرهنگ مردمی که از آن زبان استفاده میکنند، میتوانیم ارتباط بهتر و موثرتری با آنها برقرار کنیم. میتوانیم منظورشان را از عباراتی که به کار میبرند، از نوع نگاهشان، از آدابی که در مراودات روزمره رعایت میکنند و از تکتک حرکاتشان، درک کنیم. این درک، هنگامی که به زبان انگلیسی به عنوان زبان مشترک در دنیای سیاست و روابط بینالملل نگاه میکنیم، نمود بیشتری مییابد. در جایی که روابط بین دو کشور را رابطهی بین دو نمایندهی آن کشور، و لحن کلام و نوع رفتارشان تعیین میکند، کوچکترین برخورد نامناسبی ناشی از عدم آگاهی از فرهنگ و روابط اجتماعی شخص مقابل میتواند عواقبی نابخشودنی به بار بیاورد. این نشان می دهد که چرا و به چه دلایلی به یادگیری زبان انگلیسی نیاز داریم.
به دلیل گسترش دایره کلمات و امکان استفاده در زبان مادری
آیا تابهحال برایتان پیش آمده است که در هنگام سخن گفتن به فارسی و در حین مکالمات روزمره، کلمهی خاصی را فراموش کنید و نتوانید منظورتان را برسانید؟ نمیخواهم بگویم کلماتی که از زبان انگلیسی میدانیم را وارد زبان فارسی کنیم و زبان مادری را از بین ببریم؛ بلکه میتوانیم با افزایش دایرهء لغات خود در یک زبان جدید، به یادآوری و استفادهی صحیح از دایرهی لغات زبان مادری نیز کمک کنیم. هرچند نباید از این نکته گذشت که بعضی از کلمات انگلیسی ترجمهپذیر نیستند و یا حداقل تا به امروز معادل مناسبی برای آنها به دست نیامده است. مثلاً surprise
به دلیل پیشرو بودن در زندگی
آنهایی که زبان انگلیسی، زبان مشترک مردمان جهان، زبان فرهنگ و هنر، زبان علم و تکنولوژی و زبان سیاست و روابط بینالملل را میآموزند و از آن استفاده میکنند، در زندگی خود و اطرافیانشان انسانهای پیشرویی محسوب میشوند. آنها مخاطبان فراوانی دارند، در مقایسه با دیگر همقطارانشان دارای مزیت هستند، چندوجهی فکر میکنند، همهچیز را بیکموکاست میفهمند، دیرتر از دیگران دچار آلزایمر میشوند، با نگاهی متفاوت فیلم میبینند و کتاب میخوانند، منظور دیگران را بهتر درک میکنند، و این یعنی پیشروبودن در زندگی. باور کنید!
به دلیل داشتن یک برتری در مقایسه با اطرافیان
دلیل دیگر برای اینکه چرا و به چه دلایلی به یادگیری زبان انگلیسی نیاز داریم، ایجاد حس برتری است. که هر جوری شروع کنم یا به پایان برسانم، با آموزههای دینی ما در تضاد است! ولی تصور من این است که هر قدر هم خوب نباشد، از برتریجویی و چشموهمچشمی در مادیات و داراییها بهتر است. شاید کمی خودخواهانه بدانید؛ ولی باور کنید که گاهی اوقات بسیار کارساز است.
به دلیل توانایی در امدادرسانیهای انسان دوستانه در مواقع ضروری
هر چند وقت یکبار خبر یک حادثه بزرگ طبیعی در گوشهای از جهان به گوش میرسد که خسارات مالی و جانی فراوانی به همراه داشته است. بعد هم سیل کمکهای انساندوستانه است که از سراسر جهان به سمت حادثهدیدگان سرازیر میشود. مثل توفان کاترینا در آمریکا سال ۲۰۰۵، زمینلرزه اندونزی در سال ۲۰۱۰ و صدها و هزاران بلای طبیعی و غیرطبیعی دیگر. حالا تصور کنید آدمهای آسیبدیدهی محلی، چطوری با امدادگرانی که از زبانها و فرهنگهای مختلف هستند ارتباط برقرار میکنند! چگونه به همدیگر میفهمانند که مثلاً دو نفر زیر آوار ماندهاند؟ با ایما و اشاره؟! خوب این هم راهی است، راهی که مسلماً مدتی طول میکشد تا طرفین بتوانند از آن طریق با هم ارتباط برقرار کنند. در مدت گذشت این زمان، چند نفر میتوانستند نجات پیدا کنند؟ چه کمکهایی میشد به آسیبدیدگان کرد، که ایما و اشاره فرصت آنها را از بین برد؟ حالا اگر همه به یک زبان مشترک جهانی مانند زبان انگلیسی تسلطی نسبی داشته باشند، چه تفاوتی به وجود میآید؟
به دلیل فهم بهتر رویدادهای و پیشآمدهای جهانی
دلیل دیگری که نشان می دهد چرا و به چه دلایلی به یادگیری زبان انگلیسی نیاز داریم، توانایی درک گفته های دیگران است. در مورد تاثیر یادگیری زبان انگلیسی در ایجاد توانایی در درک منظور دیگران نوشتهام و گفتهام که تسلط به زبان انگلیسی، کمک میکند فهم بهتری از تفکرات دیگر مردم جهان پیدا کنیم. میخواهم اضافه کنم که زبان انگلیسی نه تنها کمک میکند که بفهمیم آنها چه میگویند، بلکه کمک میکند بفهمیم که چگونه و به چه چیز فکر میکنند. این تواناییای است که به مرور زمان و با تسلط بیشتر به زبان مشترک مردم جهان و فرهنگ استفاده از آن به وجود میآید. در مرحله بعد، فهم چگونگی و چیستی تفکرات دیگران، کمک میکند که برداشت حقیقیتر و واقعبینانهتری از رویدادهای جهانی داشته باشیم. چراکه هر رویداد سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی که در جهان به وقوع میپیوندد، مسلماً از فکر یک انسان سرچشمه گرفته است. اگر زبان انگلیسی را زبان مشترک مردمان جهان بدانیم، پس تسلط به آن میتواند فهم بهتری از رویدادهای جهان هم برای ما به ارمغان بیاورد.